http://www.sina.be">

Online visitors

... - عشق وعاشقی.....

... - عشق وعاشقی.....


ساعت 2:48 عصر دوشنبه 84/10/5

3...
لیلی گفت بس است . بس است و از قصه بیرون آمد
مجنون دور خودش میچرخید .
مجنون لیلی را نمیدید رفتنش را هم .
لیلی گفت :کاش مجنون این همه خود خواه نبود .کاش لیلی را میدید .
خدا گفت : لیلی بمان . قصه بی لیلی را کسی نخواهد خواند
لیلی گفت : این قصه نیست . پایان ندارد .حکایت است حکایت چرخیدن .
خدا گفت :مثل حکایت زمین . مثل حکایت ماه . لیلی بچرخ
لیلی گفت : کاش مجنون چرخیدنم را میدید .مثل زمین که چرخیدن ماه را میبیند .
خدا گفت :چرخیدنت را من تمتشا میکنم .لیلی بچرخ .
لیلی چرخید و چرخید و چرخید و چرخید
دور دور لیلی است
لیلی میگردد و قصه اش دایره است
هزار نقطه دوار دیگر. نه نقطه و نه لیلی
لیلی  ! بگرد . گردیدنت را من تماشا میکنم
لیلی ! بگرد .تنها حکایت دایره باقیست  
 

¤ نویسنده: صحراییان

نوشته های دیگران ( )

نظرات عشاق

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
14

:: کل بازدیدها ::
27399

:: لینک به وبلاگ ::

... - عشق وعاشقی.....

:: موضوعات وبلاگ ::

:: اوقات شرعی ::

:: دوستان من ::


سینا
علی
مصطفی
علی

:: خبرنامه وبلاگ ::

 

:: آرشیو ::

زمستان 1384
پاییز 1384

:: موسیقی ::